ساینس گزارش میدهد؛
هیستیری جمعی در خانم ها شایع تر است؛ اما چرا؟!
شاید به نظر کمی تبعیض جنسیتی به نظر برسد و یقینا می تواند اعتراض فمنیست ها را برانگیزد اما تاریخ دروغ نمی گوید!
در طول تاریخ گروهی از افراد در واحد های اجتماعی مختلف به طور ناگهانی مبتلا به یک بیماری شده و یا رفتارهای عجیب و غریب یکسان از خود نشان داده اند. اما این فاجعه گروهی مانند آنچه در یک کارخانه کفش در مالزی اتفاق افتاد و یا در یک مدرسه در انگلستان و یا حتی آن بیماری همه گیر در دبیرستان لوئیزیانا، همواره الگوی یکسانی را دنبال می کرد؛ در اغلب موارد همه کسانی که تحت تاثیر این اختلال قرار گرفتند، مونث بودند! در واقع از 2000 کیسی که در پرونده های من از سال 1566 آرشیو شده است، الگوی مستعد بودن خانم ها به هیستری جمعی در 99% موارد ثابت شده است.
نام علمی برای شیوع بیماری "اختلال تبدیلی" است؛ اصطلاحی که "زیگموند فروید" از آن برای توصیف فرآیند تبدیل درگیری های روانشناختی و ناراحتی های ذهنی به درد و رنج جسمی که البته هیچ نشانه فیزیکی ندارد، استفاده کرد. مثال کلاسیک این اختلال سرباز صلح طلبی است که در جنگ وقتی انگشت خود را بر روی ماشه اسلحه قرار میدهد تا به دشمن شلیک کند، دست و بازویش بدون هیچ دلیل علمی از حرکت می ایستد و حالت انجماد پیدا میکند و یا شخصی که شاهد یک جنایت سخت بوده است به طور ناگهانی نابینایی را تجربه می کند در حالیکه ساختار چشم او در نظم کامل کار می کند. حال آنکه گاهی اوقات این اختلال تبدیلی در گروه ها شیوع پیدا می کند.
شاید بتوان گفت هیستری توده ای مانند یک تسکین موقت و دل خوش کن بیمار در پاسخ به بیماری است. البته استفاده از این اصطلاح در توصیف برخی از رفتارهای غیرمرتبط سبب سردرگمی درخصوص آن شده است که از جمله این موارد می توان به هراس اجتماعی و اغتشاشی که در بازار سهام رخ داد و یا شورش ترس "قرمز" گروه کمونیست موسیقی راک اشاره کرد که هر کدام به اشتباه گروه هیستری شناخته شدند.
اما اشتباه برداشت نکنید؛ منظور این نیست که زنان جنسیت ضعیف در ابتلا به مشکلات روانی بوده و یا مستعد آن ها هستند. هیستری توده ای یک اختلال روانی نیست بلکه صرفا یک پاسخ جمعی به استرس است که متاسفانه دارای نشانه وابسته به آن می باشد.
البته میتوان این نوع پاسخ به استرس را سبب سردرگمی در توصیف نام آن دانست؛ در طول قرن نوزدهم هیستری یک اصطلاح کلیدی برای توصیف اغلب اختلالات بود. از حملات پانیک گرفته تا اختلالات خلقی و اسکیزوفرنی.
تشخیص هیستری یکبار توسط تیم پزشکی که تشکیل شده از گروه مردان بود مورد استفاده قرار گرفت تا این فرضیه را که زنان از لحاظ احساسی ناپایدار هستند را تقویت کنند. با این وجود موضوع هیستری در زنان هنوز یک موضوع حساس در جوامع روانشناختی است.
فقط از یک محقق فمنیست در اثنای یک بحث داغ بخواهید تا در این خصوص صحبت کند و ببینید بعد آن چه اتفاقی می افتد! اما سوال اصلی این است که چرا زنان بیشتر مستعد پذیرش هیستری جمعی هستند؟! آیا بایستی دلایل را در طبیعت و ذات آن ها جستجو کرد و یا نحوه پرورش و تغذیه؟!
نقش طبیعیت!
منتقدان فرضیه طبیعت به این نکته تاکید دارند که در مناطقی از آفریقا و آسیا و خاورمیانه که شیوع بیماری رایج تر است، زنان بیشتر درگیر زیندگی سرکوب گرانه و تسلیمی هستند. به طوریکه حتی در برخی از موارد همسرانشان را خود انتخاب نمی کنند و یا حتی برای خروج از منزل نیز بایستی از شوهرانشان کسب اجازه کنند!
با این حال "فرانسیس سیریس" روانپزشک کانادایی ادعا میکند که این پاسخ به استرس در نحوه پرورش و اجتماع زنان نیست بلکه در بیولوژی آن ها است. او با بررسی 45 مورد از مدارسی که در سراسر جهان این هیستری را تجربه کرده بودند دریافت که دختران در سنین نزدیک به بلوغ بیشتر تحت تاثیر آن قرار می گیرند.
"سیریس" می گوید که شیوع بیماری در مدارس غربی، به رغم شرایط اجتماعی که برای دو جنس یکسان است، دختران را به میزان مشابه با سایر نقاط جهان گریبانگیر خود میکند. بر اساس این نظریه بیشتر بیماری های روانشناختی در زنان بیشتر است که از جمله آن ها می توان به موارد فردی اختلال تبدیلی و هیستریک کولوس(تجربه یک توده در گلو که باعث حس خفگی می شود) اشاره کرد.
نقش تربیت و پرورش!
به عنوان یک جامعه شناس، به اعتقاد من عوامل اجتماعی و فرهنگی می تواند شکاف جنسیتی هیستری توده ای را توضیح دهد؛ در حالی که دختران نوجوان نزدیک به بلوغ در مدرسه بیشتر تحت تاثیر قرار میگیرند، این بیماری به ندرت شامل زنان در محل کار می شود. زنان در جوامع کنونی بیش از پیش به مشاغل ذهنی ناخوشایند مبتلا هستند. جامعه شناس "آلن کرخوف" با استناد به یک فولکور صنعتی می گوید که زنان در در کارهای تکراری و خسته کننده عملکرد بهتری از مردان دارند. از همین روی زنان اغلب برای این گونه مشاغل استخدام شده اند و نتیجه یک جریان از تنش و ناامیدی است.
زنان غربی نیز برای مقابله با استرس متفاوت از مردان عمل می کنند. "سیمون وسلی" روانپزشک بریتانیایی معتقد است که زنان در ابتلا به استرس و روبرو شدن با آن بیشتر درباره علائم با دیگران صحبت می کنند که همین امر می تواند شیوع بیماری را گسترش دهد.
از سوی دیگر در طول تاریخ به خوبی دیده شده است که زنان بیشتر به دنبال توجه پزشکی نسبت به مردان بوده اند که صفات شخصیتی مشابه در اکثر کشورهای غیرغربی نیز مشهود است. استرس در زنان کار و شاغل که برای قوی تر نشان دادن نقش جنسیتی خود کارهای سنتی خانگی خود را نیز به دوش می کشند، طبیعتا بیشتر دیده می شود.
از دیدگاه مردم شناسی؛
در بسیاری از کشورهای کمتر توسعه یافته، گروه های متحد و صمیمی وقتی تحت استرس شدید قرار می گیرند، احساسات خود را به شکل بسیار تحت تاثیر قرار دهنده در هرجا که بتوانند به اشتراک می گذارند. انسان شناسی این رفتار را تقلید از طرز فکر عنوان میکنند.
اکثر اعضای این گروه ها زنانی هستند که در جوام تحت سلطه مردان زندگی می کنند. گاهی اوقات به تنهایی اما اغلب در گروه ها انقباضات و کشش های عضلانی، لرزش دست و سر و یا سایر نشانه های اضطرابی و بیماری های مزمن را به اشتراک می گذارند. شایان ذکر است این نشانه ها موازی با آنچه می باشد که هیستری توده ای در اغلب مدارس دختران آفریقایی و آسیایی از خود برجای گذاشت؛ جایی که دانش آموزان از کمترین حقوق اجتماعی برخوردار بوده و حق انتقاد از مقامات را نیز ندارند.
اما در طی شیوع هیستری توده ای دختران ممکن است به مسئولین مدرسه توهین کرده و تقاضای تغییر کنند. آنها حتی ممکن است با سیلی به صورت مسئولین زده و به فحاشی ادامه دهند. اما در چنین حالتی نیز ممکن است دانش آموزان از مجازات تبرعه شوند چرا که بر این باورند این اعمال تحت تاثیر روح آن ها بوده که به نحوی دستور این کار را داده است. درواقع ادا می کنند که این دستورات به آن ها الهام شده است. در چنین حالت هایی اغلب برای درمان از شفادهنده های محلی دعوت می شود تا برای دور کردن شیاطین و اجنه در محل حضور یابند تا علایم را در دختران از بین ببرد.
این کاهنات و یا جادوگران محلی با ایجاد فضایی ترسناک ادعا می کنند که با ارواح و اجنه ارتباط برقرار کرده و شکایات آن ها را درک می کنند. درواقع آن ها شکایات دختران را به بالادستی ها منعکس می کنند! انسان شناسان بر این باورند که هیستری جمعی یا همین تسخیر روحی روش های فرهنگی و سنتی آن جوامع برای مشارکت غیرمستقیم در مذاکرات برای حل مشکلات است؛ نوعی توافق نامه های جمعی ناخودآگاه برای بیان اعتراض و نهایتا دریافت پاسخ.
در نهایت این پدیده چه نام دارد؟!
شاید تشخیص هیستری جمعی قابل قبول تر بود اگر میتوانستیم از ریشه های جنسیتی خود فاصله می گرفتیم و آن را صرفا " پاسخ جمعی به استرس" می نامیدیم. اما صرف نظر ازنام گذاری، هرچند ممکن است از لحاظ سیاسی صحیح نباشد، نمی توان کفه سنگین زنان در این پدیده را انکار کرد.هرچند نقش مردان در سنگینی این کفه را نیز نبایست نادیده گرفت.
ساینس-مگازین دی (دورمال)
تالیف و ترجمه: ندا
Robert Bartholomew Ph.D.