تنهایی یکی از قدرتمندترین تجربیات در روانشناسی انسان و همچنین یکی از سوء تفاهمهاست. در حالی که همه اساساً معنی تنهایی را می دانند، تعریف دقیق آن به طرز شگفت انگیزی سخت است. بعنوان یک تعریف کلی، احساس تنهایی احساسی است که با احساس درد ناشی از عدم صمیمیت درک شده با دیگران یا خودمان مشخص می شود.
تنهایی یک احساس است و با انزوا متفاوت است. بسیاری از افرادی که منزوی هستند، احساس تنهایی می کنند. اما بسیاری از مردم به دنبال انزوا هستند و آن را به عنوان یک تجربه مثبت در نظر می گیرند. انزوا شرط تنهایی نیست: می توان حتی در حضور افراد دیگر احساس تنهایی کرد. در واقع، بسیاری از مردم حادترین حملات تنهایی را توصیف می کنند که دقیقاً زمانی اتفاق می افتد که توسط گروهی از افراد احاطه شده اند.تنهایی از یک ادراک ناشی می شود. این احساس، هرگز چیزی نیست که توسط یک ناظر بیرونی مشاهده شود، زیرا مانند همه احساسات از ادراک ذهنی یک فرد ناشی می شود. بهتر است، تنهایی با ماهیت اساسی ذهنی و خاص هر فرد روشن شود. در حالی که بسیاری از ویژگی های مشترک تنهایی در بین افراد وجود دارد، تجربه هیچ دو نفر از تنهایی دقیقاً یکسان نیست.
تنهایی یعنی فقدان صمیمیت که این بیشتر از سایر تعاریف تنهایی متفاوت هست. به نظر می رسد، منحصر به فردترین ویژگی تنهایی در مورد عدم صمیمیت با افراد دیگر است. در حالی که این امر اغلب در سطح فیزیکی یا از نظر علایق یا ارزشهای مشترک اتفاق میافتد، هسته اصلی آن اساساً ماهیتی عاطفی دارد. یعنی، احساس نکردن ارتباط کافی با افراد دیگر (یا خودمان).
برخی افراد به طور طبیعی تنهایی را ترجیح می دهند که این می تواند خوب باشد. تقریباً 50 درصد از جمعیت را می توان در زمره افراد درون گرا دسته بندی کرد، به این معنی که بیشترین آرامش در زندگی را از با خود وقت گذراندن به دست می آورند. تنها بودن می تواند یک تجربه روانشناختی غنی باشد، اما انزوای بیش از حد می تواند بر سلامت جسمی و روانی فرد تأثیر منفی بگذارد.اکنون، بیایید مزایا و معایب این رفتار آشنا را بررسی کنیم:
مزایای تنها بودن
- شارژ شدن مغز به معنای واقعی کلام
مغز ما به تعادل نیاز دارد. در حالی که تعاملات اجتماعی برای فعالیت سالم مناطق خاصی از مغز بسیار مهم هستند، داشتن زمانی برای تنهایی نیز به استراحت و شارژ مجدد مغز کمک بسیار می کند. دکتر شری بورگ کارتر می گوید: « فعالیت مداوم به مغز فرصتی برای استراحت وشارژ خود نمی دهد. تنهایی به فرد این فرصت را می دهد که ذهن خود را پاک کند، تمرکز کند و واضح تر فکر کند. این فرآیند، فرصتی است برای احیای ذهن و بدن به طور همزمان."
- افزایش بهره وری
افراد می توانند بسیار حواس پرت شوند. دکتر کارتر میگوید: «وقتی فرد تا جایی که میتواند حواسپرتیها و وقفهها را از زندگی خود حذف کند، بهتر میتواند تمرکز کند، و این باعث می شود که کارهای بیشتری را در مدت زمان کوتاهتری انجام دهد.» محرک های کوچک محیط اطراف می تواند مسیر فکری ما را مختل و بازگشت به پروژه را دشوار کند. حتی صدای پیامک یا اعلان ایمیل می تواند تمرکز را از بین ببرد و بهره وری را کاهش دهد.
- تقویت خلاقیت فکری
خلاقیت در تنهایی شکوفا می شود. افراد در واقع به جای جلسات فکری گروهی، به تنهایی بهترین ایدههای خود را ارائه میکنند. انسان ها به طور کلی، در بیان خلاقیت نسبت به انتقاد دیگران حساس هستند، به همین دلیل است که اغلب افراد در تنهایی آزادانه تر فکر می کنند و خود را واضح تر بیان می کنند. علاوه بر این، تحریک نشدن از سوی دیگران به فرد امکان این را میدهد که متفاوت فکر کند و به فراشناختهای خلاقانهتر برسد.
- تقویت روابط با دیگران
دلایل مختلفی در اثبات این مدعا وجود دارد. برای شروع، تمایز (استقلال فردی) و پیوند (نزدیکی از لحاظ عاطفی و فیزیکی) اجزای ضروری برای یک رابطه سالم هستند. حفظ سطح مشخصی از استقلال به زنده نگه داشتن یک رابطه کمک می کند. علاوه بر این، تنهایی به انسانه ها این امکان را می دهد که بسیار از خود قدردانی کنند، اما نباید آن را بدیهی بدانند یا تحت تأثیر آن قرار بگیرند. تنهایی، همچنین می تواند به افراد در درک بهتر دیگران کمک کند. افراد درونگرا به داشتن سطوح بالایی از همدلی و خودآگاهی، بعنوان دو ویژگی کمک کننده به روابط سالم با دیگران تمایل دارند. در نهایت، به گفته دکتر کارتر، "با صرف زمان با خود و به دست آوردن درک بهتر از اینکه چه کسی هستید و چه چیزی در زندگی آرزو دارید، به احتمال زیاد در مورد افرادی که می خواهید در اطراف خود داشته باشید، انتخاب های بهتری انجام دهید."
معایب تنها بودن
- آسیب پذیری در برابر منتقدان درونی خود
تنها ماندن شخص با افکار خود همیشه چیز خوبی نیست. انزوا می تواند بستر مناسبی برای رشد افکار منفی و خودانتقادی باشد. همه انسان ها، یک منتقد درونی دارند، مربی بدی که در ذهن آنها زندگی می کند و به دنبال هر فرصتی برای انتقاد است. این «صداهای درونی انتقادی» زمانی که فرد با افکار خود تنها میماند، بیشتر میشوند. هنگامی که فرد هم تنها هست، هم احساس تنهایی نیز می کند، "صدای درونی انتقادی" در بدترین حالت خود قرار دارد. در این مواقع، منتقد درونی به فرد میگوید که چیزی برای او اشتباه است و او به دیگران تعلق ندارد. از این نظر، انسانها بدترین دشمن خودشان هستند.
- احساس تنهایی دردناک
باید بین زمان تنهایی و زمانی که احساس تنهایی می شود، تمایز قائل شود. عصب شناس جان کاچیوپو، تنهایی را به عنوان "انزوای اجتماعی ادراک شده، یا اختلاف بین آنچه فرد از روابط اجتماعی خود می خواهد و درک او از آن روابط" تعریف می کند. از این نظر، تنهایی با احساس فرد به زمانی که تنها می گذراند، تعریف می شود. احساس تنهایی می تواند باعث ایجاد احساس دوست نداشتن یا دوست داشته نشدن شود، که می تواند فرد را بشکند. این احساس، هم در سطح جسمی و هم سطح احساسی دردناک است. کاچیوپو می گوید: «فقدان ارتباط اجتماعی، زنگهای هشدار اولیه مانند گرسنگی، تشنگی و درد جسمانی را برمیانگیزد».
- ابتلا به افسردگی
زمانی که فرد تنهاست و احساس تنهایی می کند، احتمال ابتلای او به افسردگی بیشتر می شود. در واقع، مغز فرد تنها، از نظر ساختاری و بیوشیمیایی متفاوت است. هنگامی که فردی تنها است، پاسخ های عصبی او به تصاویر و رویدادهای مثبت سرکوب می شود، بنابراین، جهان از طریق یک فیلتر منفی درک می شود. در هنگام تنهایی، به احتمال زیاد فرد باور می کند که همه چیز ناامید کننده است. این امر پرانرژی و شجاعت برای یافتن شادی و تغییر را دشوارتر می کند.
- مضربودن برای سلامتی
تنهایی زیاد، برای سلامت جسمانی انسان ها نیز مضر است. انزوای اجتماعی و تنهایی می تواند احتمال مرگ و میر را تا 30 درصد افزایش دهد. محققان ادعا می کنند، "ارتباط اجتماعی نه تنها بر سلامت روانی و عاطفی تاثیرگذار است، بلکه تاثیر مثبت و قابل توجهی بر سلامت جسمانی و طول عمر کلی دارد." حفظ ارتباطات اجتماعی قوی مهم است، حتی اگر فرد ترجیح می دهد بیشتر وقت خود را در تنهایی بگذراند.
چه چیزی باعث تنهایی می شود؟
طیف وسیعی از دلایل احتمالی تنهایی وجود دارد. برای یک نفر، داشتن رابطه با کسی که در برقراری ارتباط مشکل دارد، می تواند دلیل تنهایی او باشد.برای فرد دیگری، آزار و اذیت در کودکی می تواند دلیل تنهایی باشد و برای شخص دیگری هنوز، عادت ذهنی خودگویی منفی می تواند دلیل تنهایی اش باشد. تنهایی یک تجربه ذهنی بسیار بیشتر از آنچه ما تصور می کنیم، است. اینکه فردی احساس تنهایی می کند تا حد زیادی به تاریخ منحصر به فرد، خلق و خو، شخصیت، سبک توضیحی، وضعیت زندگی، فرهنگ و غیره او بستگی دارد. بنابراین، در حالی که هر رویداد یا عامل بیرونی ممکن است به عنوان محرکی برای تنهایی عمل کند، به نظر، بهترین کار این است که دلایل تنهایی را از دیدگاه روانشناختی و درونی بررسی کرد. اینکه آیا فردی احساس تنهایی می کند، بستگی به این دارد که چگونه محرک یا موقعیت خاص را تفسیر کند. در اینجا، چند مورد از شایع ترین علل تنهایی آورده شده است:
- اضطراب اجتماعی. برخی افراد، وقتی در کنار مردم هستند احساس اضطراب می کنند. برای این اشخاص، ایجاد و حفظ ارتباطات و روابط اجتماعی نزدیک می تواند دشوار باشد. اضطراب اجتماعی شکل خاصی از اضطراب است که معمولاً با یک یا دو مورد مشخص می شود:
الف) ترس از قضاوت شدن یا بد اندیشی توسط دیگران،
ب) ترس از مضطرب بودن بیش از حد در حضور دیگران و قضاوت یا تفکر بد به خاطر آن
- ضربه. تروما یک اصطلاح بزرگ است که حاصل تجربیات مختلفی در زندگی می باشد. اما به طور کلی، زمانی است که یک رویداد ترسناک، دردناک یا آزاردهنده خاص منجر به یک پاسخ ترس و اضطراب پایدار در فرد شود. به عنوان مثال، اگر فردی در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته باشد، ممکن است در آِینده ترسی پایدار از افراد همجنس با فردی که او را اذیت کرده، در خود ایجاد کند. این عامل، می تواند منجر به مشکلات قابل توجهی در برقراری ارتباط و بودن در کنار گروهی از افراد شود.
- عزت نفس پایین. وقتی فرد در مورد خود بد فکر می کند، به راحتی به تصور اینکه دیگران نیز درباره او بد فکر می کنند می رسد. این روند، می تواند منجر به تردید برای ملاقات یا تعامل با دیگران شود. به عبارت دیگر، عزت نفس پایین باعث می شود که فرد احساس کند ارزش وقت و توجه دیگران را ندارد و این می تواند منجر به تنهایی و انزوا شود. بعلاوه، حتی اگر فرد در اطراف دیگران بوده و روابط خوبی داشته باشد، این احساس مزمن بی لیاقتی ممکن است باعث شود که این روابط عمیق و صمیمی، سطحی تر شوند.
- عدم قاطعیت. قاطعیت توانایی درخواست چیزی است که فرد می خواهد (یا نه گفتن به آنچه نمی خواهد) به روشی که با خودش صادقانه و برای دیگران احترام قائل باشد. این رفتار، مؤثرترین شکل ارتباط است. زیرا اجازه می دهد تا فرد خواسته ها و نیازهای صادقانه خود را آزادانه بیان کند. اما وقتی فرد از قاطعیت بودن می ترسد، ایجاد روابط صادقانه و صمیمی با مردم بسیار سخت می شود و وقتی با افرادی احاطه میشود که فکر میکند باید به آنها نزدیکتر باشد، اما اینطور احساس نمی کند، این محیط مجموعهای از تنهایی برای او است.
- سردرگمی ارزش ها، آرزوها و آرمان ها. یکی از راههای اصلی دور شدن از تنهایی، این است که فرد در کنار افرادی باشد که ارزشهای مشترک با آنها دارد. اینجاست که اگر فرد باورهای خود را نمیداند، به راحتی در اطراف افرادی با ارزشهای متضاد قرار می گیرد. در نتیجه، به طور مزمن احساس تنهایی و قطع ارتباط می کند.
- خودآگاهی ضعیف. خودآگاهی توانایی آگاهی از روح و روان خود شامل افکار، احساسات، باورها، انتظارات و خواستههای خود است. این عامل نیز، مانند تنهایی از عدم ارتباط عمیق با سایر افراد ناشی میشود. از آنجایی که اکثر مردم، اساساً از ذهن خود می ترسند، عادت می کنند که ذهن خود را نادیده بگیرند و از افکار و احساسات خود منحرف شوند. این اغلب منجر به خودآگاهی پایین و همراه با آن، تنهایی می شود.
انواع رایج تنهایی
هیچ مجموعهای از ویژگیها وجود ندارد که افراد تنها را تعریف کند، اما آکثر افرادی که احساس تنهایی می کنند، در یکی از گروه های زیر قرار می گیرند:
- تنهایی به دلیل عدم ارتباط فیزیکی
برخی افراد، عمدتاً به این دلیل احساس تنهایی می کنند که از نظر فیزیکی از دیگران جدا شده اند. تمام مردم جهان با همه گیری ویروس کرونا و اثرات آن دست و پنجه نرم می کنند که یکی از آنها انزوا و عدم ارتباط فیزیکی است. بسیاری از مردم هنوز می توانند از طریق فناوری هایی مانند تلفن، شبکه های اجتماعی وغیره با دیگران ارتباط برقرار کنند. با این حال، این ارتباط برای بسیاری از افراد، چیزی کم است. انسان ها اغلب به شیوه ای خاص هوس نزدیکی واقعی و فیزیکی دارند و وقتی این صمیمیت برای مدت طولانی در نظر نگرفته شود، در نهایت احساس تنهایی می کنند، علیرغم اینکه هنوز از راههای دیگر در ارتباط هستند.
- تنهایی ناشی از فقدان منافع مشترک
یک نوع عجیب غریب از تنهایی، ناشی از نداشتن علایق مشترک با افرادی است که فرد به طور منظم با آنها در ارتباط هست. این امر، به ویژه در مورد تعداد انگشت شماری از افراد زندگی مهم است، مثل: همسر، فرزندان، والدین، دوستان. یکی از بزرگترین موقعیت هایی که در آن این تنهایی ناشی از عدم علاقه مشترک ظاهر می شود، ازدواج و روابط عاشقانه طولانی مدت است. اساساً، افراد به این دلیل که "عاشق" هستند وارد یک رابطه می شوند، اما وقتی مرحله ماه عسل به پایان می رسد، تازه متوجه می شوند که در واقع علایق مشترک زیادی ندارند و بدون پیشگیری برای داشتن منافع مشترک، این روند در نهایت، منجر به رنجش و تنهایی می شود.
- تنهایی ناشی از فقدان ارزش های مشترک
حتی اگر افراد در مجاورت فیزیکی هم قرار داشته باشند و حتی اگر علایق مشابهی داشته باشند، اگر حداقل چند نفر در زندگی هرفردی نباشد که ارزش های مشابهی دارند، در نهایت احساس تنهایی خواهد کرد. ارزش ها چیزهایی هستند که برای انسان ها مهم هستند، اما اگر با افرادی احاطه شده باشند که ایده های متفاوتی در مورد زندگی دارند، ممکن است به نوعی احساس تنهایی کنند. از سوی دیگر، حتی اگر افراد علایق مشترک زیادی نداشته باشند، همسویی بسیار قوی بین ارزشهای اصلی میتواند افراد را به روشهای قابل توجهی دور هم جمع کند.
- تنهایی ناشی از فقدان صمیمیت عاطفی
اگر با افراد بسیار تنها صحبت شود، یک وجه مشترک آنها این است که در سطح عاطفی واقعی با افراد دیگر ارتباط برقرار نمی کنند. آنها برای بروز دادن و بیان احساسات خود مشکل دارند و احساس می کنند که افراد دیگر واقعاً آنها را عمیقاً "دریافت" نمی کنند و مورد سوء تفاهم قرار گرفته اند یا مورد قدردانی قرار نمی گیرند. این افراد وقتی شروع به بروز دادن کمی از احساساتشان می کنند، به راحتی به دلیل آسیب پذیری احساس ترس یا تهدید می کنند و در نهایت به دلیل ترس از آسیب پذیری آینده، روابط امیدوارکننده را خراب می کنند. متأسفانه، این فقدان صمیمیت عاطفی فوقالعاده دردناک است، زیرا تنش شدیدی بین تمایل شدید به احساس صمیمیت وجود دارد اما از انجام هر کاری که باعث نزدیکی شود، بسیار هراس دارند. بنابراین نه تنها این افراد به طور مزمن احساس تنهایی میکنند، بلکه مکرراً از این که بدانند برای نزدیکتر شدن چه کاری باید انجام دهند، اما در واقع انجام نمیدهند، اضطراب و شرم زیادی را تجربه میکنند.
- تنهایی ناشی از عدم صمیمیت با خود
صمیمیت با خود اصطلاحی است که برای توصیف کیفیت رابطه با خود استفاده می شود و برای بسیاری از افرادی که با تنهایی مزمن دست و پنجه نرم می کنند، مسئله اصلی این است که رابطه خیلی خوبی با خود ندارند. به طور خلاصه، صمیمیت ضعیف با خود به این معنی است که فرد زمانی را برای بودن و درک ذهن خود - افکار، احساسات، باورها، حالات، انتظارات، خواستهها و غیره اختصاص نمیدهد. این اجتناب و دوری از ذهن، می تواند در لحظه آرامش بخش باشد. زیرا فرد را از تجربه چیزی سخت یا دردناک رها می کند. اما در درازمدت، فرد را از خود جدا میکند و باعث میشود که احساس کند "در پوست خود غریبه هست" و بنابراین بسیار تنهاست.
اثرات منفی تنهایی مزمن
بدیهی است که خود تنهایی احساس خوشایندی نیست و برای برخی، کاملاً دردناک است. باید بگویم در درازمدت، اثرات شدید تنهایی بسیار خطرناک است، مانند: وارد شدن (یا ماندن در) روابط ناسالم، سوء مصرف مواد، مشغله و استرس مزمن، افسردگی
چند استراتژی برای مقابله با تنهایی به روشی موثر
- از فعال سازی رفتاری برای حرکت استفاده کنید: فعالسازی رفتاری تکنیکی است که به شما کمک میکند تا کارهایی را انجام دهید که میدانید باید انجام دهید، علیرغم اینکه احساس علاقه یا انگیزه ندارید.
- ارزش های خود را روشن کنید: ارزشها بخش بسیار مهمی از هویت و احساس هستند، به این معنی که مهم است افرادی در زندگیمان داشته باشیم که بتوانیم در سطح ارزشی با آنها ارتباط برقرار کنیم. افرادی که به ما الهام میدهند و ما از آنها الهام بگیریم. در بسیاری از مواقع ما در مورد ارزشهای شخصی اصلی خود کاملاً واضح نیستیم و بدین ترتیب، پیدا کردن افراد دیگری که ارزش های مشترک با آنها داریم، دشوار است
- آسیب پذیری عمدی را تمرین کنید: آسیب پذیری عاطفی تمایل به تصدیق احساسات خود، به ویژه درمورد احساسات دشوار یا دردناک است و معمولاً از نظر بیان احساسات خود به افراد دیگر در نظر گرفته می شود. این توانایی و تمایل به تصدیق احساسات دردناک زمانی که صحبت از تنهایی می شود مهم است، زیرا برای بسیاری از افراد، محرک اصلی تنهایی، فقدان ارتباط عاطفی واقعی است، چه با خودشان یا دیگران.
- به مسائل بهداشت روانی موجود رسیدگی کنید: گاهی اوقات تنهایی مزمن نتیجه مستقیم یک مشکل سلامت روانی از قبل موجود است.
سخن آخر
در حالی که تمام انسان ها به تنهایی نیاز دارند تا به مغزشان اجازه استراحت و تجدید قوا بدهد، تنهایی زیاد یا فقدان ارتباطات اجتماعی می تواند برای سلامت روحی و جسمی مضر باشد. انسان باید بین زمان سالم تنهایی، که در آن مولد، خلاق و درون نگر هست، در مقابل زمان منفی تنهایی، که در آن از خود انتقاد می کند یا احساس تنهایی دارد، تمایز قائل شود و تعادل مناسب خود را بیابد، چه درونگرا باشد چه برونگرا. افراد دیگر نیز، درصورت فهمیدن تنهایی یک فرد، باید خود را در برابر او مسئول دانسته و در برطرف کردن تنهایی او کمک کنند.
ترجمه و تالیف: حدیثه سقاتپه
References:
https://www.psychalive.org
https://nickwignall.com